.
میخواهم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروم، البته هنوز هیچ کاری نکرده ام. میخواهم از شهر خودم بیرون بروم و در شهر بزرگتری مشغول به کار شوم، اما همت نمیکنم. میخواهم از شغل فعلی ام استعفا بدهم و کار جدیدی را شروع کنم که خلاقیت بیشتری در آن باشد، اما هنوز جرأت این کار را ندارم.
همه ما در مقاطعی از زندگی، با چنین تصمیمهایی مواجه شده ایم. «فرار از تصمیم گیری» یکی از بیماریهای رایج در انسانهاست. روانشناسان گاهی آن را «فوبیای تصمیم گیری» مینامند.
چرا از تصمیم گیری میترسیم؟ دانشمندان علوم رفتاری وجود «تناقض» را دلیل اصلی میدانند. اگر کسی میخواهد برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود، اما به دلیل نامشخصی مراحل این کار را آغاز نمیکند، احتمالاً به این دلیل است که در تناقض میان «توجه به خانواده» و «تلاش برای پیشرفت» گرفتار شده است.
اگر کسی میخواهد به شهر دیگری مهاجرت کند، احتمالاً در میان تناقض «زندگی در شهری با امکانات بیشتر» و «ماندن در محیط امن و دوست داشتنی شهر کوچکتر» گرفتار شده است.
اگر کسی علاقمند به یافتن شغلی با خلاقیت بالاتر است اما هیچ گامی در این مسیر بر نمیدارد، احتمالاً در تناقض میان «شغل خلاق تر» و «ریسک گریزی و حفظ وضعیت موجود» گرفتار شده است.
قبلاً گفتم که همواره فهرستی از ارزشهایی که برای شما مهم است را با خود همراه داشته باشید. هر زمان در تصمیم گیری تردید داشتید یا احساس کردید جرأت تصمیم گیری ندارید، برگه ای کاغذ بردارید و آن را به دو قسمت تقسیم کنید. در نیمی از کاغذ جنبه های مثبت آن تصمیم و در نیم دیگر جنبه های منفی آن تصمیم را بنویسید. حالا فهرست ارزشهای خود را پیش رو قرار دهید و تک تک نکات مثبت و منفی را که نوشته اید ارزیابی کنید. احتمالاً تصمیم گیری در این حالت کمی آسان تر میشود.
به یاد داشته باشید که هروقت یکی از ارزشهای مهم خود را قربانی برخی ارزشهای سطح پایین تر میکنید، راه را برای بی انگیزه شدن، برای افسرده و غمگین شدن و برای شکست هموار میکنید.
انسانهای موفق، عادت کرده اند که با تصمیمهای بزرگ مواجه شوند. جنبه های مثبت و منفی را بسنجند و بر اساس اینکه کدام راه حل مطلوبیت بیشتری دارد، دست به عمل بزنند.
این درحالی است که انسانهای ناموفق، همواره برای «حفظ وضع موجود» تلاش میکنند و با اینکار شانه از زیر بار مسئولیت خالی میکنند