حال و روز این روزا، چشم در راهم
"تو را من چشم در راهم" "شباهنگام" "که می گیرند در شاخ تَلاجَن سایه ها رنگ سیاهی" "وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم" "تو را من چشم در راهم" "چشم در راهم" "شباهنگام" "در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند" "خفتگانند" "در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام" "گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم" "تو را من چشم در راهم." "در راهم"