از من ای باد صبا گوی به دانای فرنگ عقل تا بال گشود است گرفتارتر است برق را این به جگر میزند آن رام کند عشق از عقل فسون پیشه جگردارتر است چشم جز رنگ گل و لاله نبیند ورنه آنچه در پردهٔ رنگ است پدیدارتر است عجب آن نیست که اعجاز مسیحا داری عجب این است که بیمار تو بیمارتر است