با وجودی که رنجش، اغلب احساسی عاطفی ست و با شکایت همراه است، می تواند با احساس عاطفی نیرومندتری مانند خشم و گونه های دیگر آشفتگی همراه باشد و از این راه نیروی بیش تری بگیرد. سپس گله و شکایت به واکنش تبدیل می شود که یکی از ترفندهای دیگر «من درون» برای نیرومند کردن خود است. بسیاری از مردم همواره چشم به راه رویدادی هستند تا در برابر آن از خود واکنش نشان دهند. این گروه منتظر هستند تا از موضوعی ناراحت و آزرده شوند که رسیدن به این هدف هم چندان به درازا نمی کشد. آن ها می گویند: «این رفتار، بی حرمتی ست!»، «چگونه جرأت می کنی که..»، «من از این برخورد بیزارم!» این گروه درست مانند آدم های معتاد به مواد مخدر، به خشم و رنجش از دیگران معتاد هستند.
آن ها احساسی را که از خود دارند، از طریق واکنش نشان دادن در برابر این یا آن حفظ و آن را تقویت می کنند رنجش دراز مدت را شکایت و گله می خوانند. برای بر دوش کشیدن اسباب گله مندی، باید پیوسته در حالت مخالفت با موضوعی بود و به همین دلیل است که گله و شکایت بخش قابل توجهی از من درون» بسیاری از مردم را تشکیل می دهد. شکایت جمعی می تواند برای قرن ها در روان یک ملت یا قبیله دوام بیاورد و انگیزه ای برای چرخه بی پایان خشونت شود. گله و شکایت، احساسی منفی و نیرومند است که با رویدادی در زمان های گذشته وابستگی دارد و با فکر کردن و تکرار داستان در سر یا ابراز آن که «او با من چه کار کرد» یا «با ما چه کار کردند»، زنده نگه داشته می شود. گله و شکایت عرصه های دیگر زندگی شما را نیز آلوده می کند. برای نمونه، وقتی به موضوعی که از آن گله مند هستید می اندیشید و آن را حس می کنید، نیروی عاطفی منفی آن می تواند دریافت شما را از یک رویداد به گونه ای جلوه دهد که گویی آن ماجرا در این لحظه در حال رخ دادن است یا بر رفتار و آهنگ گفتارتان با کسی در لحظه حال تأثیر بگذارد. کینه ای ژرف می تواند برای آلوده کردن عرصه های گسترده ای از زندگی و باقی ماندن شما در چنگال «من درون» کافی باشد.
اکهارت تله
جهانی نو
ص ۶۲ و ۶۳
🆔 @Khodshenasivo
🆑 عرفان و خودشناسی