مرد مغرور اخم کرد و از پله ها بالا رفت. دقایقی بعد در بوفه ایستاده بود و در حالی که کنیاک می نوشید توضیح می داد:
ــ در دنیای ما ، آدم اگر غرور نداشته باشد ، روزگارش سیاه است. من که شخصاً ، محال است در مقابل کسی سر خم کنم! تسلیم احدی نمی شوم! برای خودم ارزش قائلم. در هر صورت ، شما بیشعورها ، این حرف ها ، حالی تان نیست!
اینجا معنی اندوه رو میشه فهمید.. داستان کوتاه اندوه آنتوان چخوف / صوتی