اوضاع خوزستان این روزها بسیار ناراحتکننده است و مسئولین بیکفایت به جای رسیدگی به آنها دستور شلیک دارند.
خوزستان در تمام مدت جنگ، سختترین روزها را گذراند و جوانان خود را تقدیم کشور عزیزش کرد؛ حال حقش چنین است؟!
گاهی هم مینویسند کسانی که به روی مردم تشنه شلیک میکنند فردا برای تشنگی حسین بن علی(ع) اشک میریزند.
خیر! ظالم برای مظلوم اشک نمیریزد، بلکه هدف دیگری دارد…
نهمین دستور فرمان امیر مؤمنان علی(ع) به مالک اشتر:
« ای مالک! هرگز مگو امیر شدهام و هرگونه امر کنم باید اطاعت شوم»
و مگو مرا امیر و مسلط به شما گرداندهاند، امر میکنم و باید اطاعت شوم! این تخیل، افساد قلب است و تضعیف دین و خود را نزدیک کردن به دگرگونیها.
هیچ چیزی برای نابود کردن وجدان مدیریت، مؤثرتر از آن نیست که مدیر، چشم از حقیقت ببندد و خدا را فراموش کند و انسانها را وسیلۀ تورم (من فرورفته در لجن) خود قرار بدهد.
من امیرم! من حکمران مردمم! من فرمانروایم! و هیچ امیر و حکمفرمایی فوق من نیست! احساسی است که همواره احساس دیگری را به دنبال خود میآورد، و آن این است که من هدفم و دیگران وسیله! اصالت با حیات من است و حیات دیگران تابع حیات من و مشروط به اراده من! مسلم است که این وضع روانی را فقط در جدول بیماریهای خطرناک روانی میتوان پیدا کرد – آن بیماری خطرناک که قدرت ناآگاه روی آن را پوشیده است. هر امیر و فرمانروایی در ذهن خود این تخیل را که «من باید بدون قید و شرط اطاعت شوم» خطور بدهد و آن را جدی تلقی کند، همۀ ارزش و عظمت روحی و قلبی خود را در مقابل ترس و لرزۀ مردم در برابر خود از دست داده است! چه بیماری خطرناک و مهلک است اینکه من امیرم و بدون قید و شرط باید اطاعت شوم! با اینکه سرتاسر تاریخ سقوط چنین ادعاکننده (دیر یا زود) به ثبوت رسیده است، باز معلوم نیست چه طلسم و جادویی در چند صندلی و میز ریاست نهفته است که هر کس که در روی آن صندلی و پشت آن میز قرار گرفت، نخست خود را فراموش میکند سپس خدا را از یاد میبرد و در مرحلۀ سوم، همۀ انسانها را سنگریزههایی حساب میکند که فقط برای دلخوش کردن آقای صندلینشین خلق شدهاند!
جعفری، محمدتقی، حکمت اصول سیاسی اسلام، ص ۲۰۰