در آن صبح سترون سرد پاییزی نیستان سوخت، دستان سوخت هم این خونیاگر آیین مستان سوخت بنال ای قمری کوکو زن افسانه های دور بنال ای بی نوا تنبور تو ای از جفت هم پرواز خود تا جاودان محجور بنال ای بینوا تنبور به سوگ زیر و بم غم ناله های مطربی پرشور بنال ای بینوا تنبور به سوگ بی قراری های آن شیدای شهر آشوب به سوگ آخرین شیدایی شهر غریب عشق ببار ای بی قرار ای بی نشان تنبور ببار ای بی قرار ای بی نشان تنبور بنال ای بینوا تنبور