زردها بی خود قرمز نشده اند
قرمزی رنگ نینداخته است
بی خودی بر دیوار.
صبح پیدا شده از آن طرف کوه «ازاکو» اما
«وازنا» پیدا نیست
گرته ی روشنی مرده ی برفی همه کارش آشوب
بر سر شیشه ی هر پنجره بگرفته قرار.
وازنا پیدا نیست
من دلم سخت گرفته است از این
میهمانخانه ی مهمان کش روزش تاریک
که به جان هم نشناخته انداخته است:
چند تن خواب آلود
چند تن ناهموار
چند تن ناهشیار.
۱۳۳۴
قالب شعر: نیمایی
زردها بیهوده قرمز نشدند
قرمزی رنگ نیانداخته بیهوده بر دیوار
صبح پیدا شده اما، آسمان پیدا نیست
گرته روشنی مرده ی برفی همه کارش آشوب
بر سر شیشه هر پنجره بگرفته قرار
من دلم سخت گرفته است از این میهمان خانه ی مهمان کش روزش تاریک،
که به جان هم نشناخته انداخته است،
چند تن خواب آلود،
چند تن ناهموار،
چند تن ناهوشیار.
آی آدم ها - شعر نیما با صدای شاملو - جاوید احمدی
28 نوامبر, 2022-03:43[…] داستان زندگی نیما یوشیج – راوی استاد بهروز رضوی بازدید: ۲ […]