این کتاب ابر بارانزایی است برای هر آنکس که جان او چونان کویری تشنه است. نویسندۀ ناشناس آن آموزگاری استثنایی است. او، صفحه به صفحه، صبورانه توضیح میدهد که نیایش مراقبهگرانه چیست و چگونه میتواند به هر گونه عطش روحی پایان دهد. او از طریق تمرینات روحیِ عملی، که آنها را “ابر ندانستن” و “ابر فراموشی” میخواند، به ما میآموزد که بیوقفه عبادت کنیم و نشان میدهد که مکالمه با آن وجود رازآمیز نهتنها ممکن است، بلکه در واقع “آن عمل روح است که بیش از هر عمل دیگری آفریدگار را خشنود میسازد.” ابرهای ندانستن و کتاب اندرز سربهمُهر در برههای از نیمۀ دوم قرن چهاردهم میلادی، عصر بیماری همهگیر طاعون در انگلستان نوشته شدند. میلیونها نفر به آن مبتلا گشتند و تقریباً نیمی از جمعیت انگلستان مرد. در این میان، مهربانی نیز دچار مرگ تدریجی شد. طاعون فقط یکی از مشکلات قرن چهاردهم بود. از دل طاعون، جنگهای خودخواهانه، بینظمی و تبعیض اجتماعی، کلیسای چندپاره، و تحولات ناشی از فناوری، نمونههای شاخصی از متون نیایشی در انگلستان، به شکل بیسابقه و تکرارناشدنی، سر برآوردند. زبان انگلیسی برای نخستین بار به جای زبان نامأنوستر لاتین به کار گرفته شد تا افراد با قلبهای ناآرام را به سوی آرامشی دیرین هدایت کند. محققان کوشیدند تا هویت او را بشناسند ولی شکست خوردند، اما نوشتههای او خبر از معلمی دلسوز، صریحاللهجه، مصمم، خردمند، دوستداشتنی و به طور استثنایی فصیح میدهد. او هم خوشبین است و هم واقعبین و، از همه مهمتر، توصیفات او از مراقبه نشان میدهد نوشتههایش برآمده از تجربه است. “بخشی از مقدمۀ کارمن آسویدو بوچر”